چند وقت پیش با بابام دعوام شد، دستشو برد بالا که
بزنه تو صورتم...!
منم یهو رفتم تو فاز هندی گفتم:
بزن بابا..!
بزن !
بزن بذار بفهمم که پدر بالا سرمه...!
بزن که بفهمم هنوز بی صاحاب نشدم...!
بزن بابا!
ودر نهایت ناباوری بابام زد تو گوشم
.
.
.
ظهر تو خونه دراز کشیده بودم و tv میدیدم
که متوجه شدم که یه نفر از تو کوچه داره
اسممو با بلندگو صدا میزنه
اولش فکر کردم شاید با کس دیگه ای کار داشته باشه اما
بعد از چند ثانیه اسم و فامیلو با هم صدا زد
رفتم تو کوچه دیدم یه وانت سبزی فروشی
جلو در خونه ایستاده بهش گفتم منو از کجا میشناسی
گفت مامانت سر کوچه ازم
سبزی خریدو گفت بیام اینجا صدات کنم که بیای بگیری.
.
.
.
مکالمه ای بین من و مادرم:
-مامان
- جونم
- داشتم ماست می خوردم
- نوش جونت پسرم
- ریخت رو فرش
- کوفت بخوری نکبت...
.
.
.
من هیچوقت نفهمیدم چرا آدما زیرِ پتو احساس امنیت میکنن...
حالا گیریم یه قاتل اومد توی اتاق خواب بعد حتما ً
میگه :
الان اومــــــدم بکــــشمـــــــِــــت... اَه لعنتی، پتو داره نمیشه!
.
.
.
بدون هیچ گونه تردیدی یکی از درهای جهنم مخصوص کسانی است که بعد از گفتن
یک جوک راجع بهش توضیح می دن ...
.
.
.
زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟
میگه: چون کندی سرعت دارین!
گفتم اجرت با سید الشهدا خیالم راحت شد، یه خانواده از نگرانی درآوردی !
پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!
.: Weblog Themes By Pichak :.